هنگامی که مهر شما را فرا می خواند، از پی اش بروید ، اگر چه راهش دشوار و ناهموار باشد
و چون بالهایش شما را در بر میگیرند، وا بدهید
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد و شما را زخم برساند
چون با شما سخن میگوید او را باورکنید
اگر چه صدایش رو یاهای شما را بر هم زند ، چندان که باد شما باغ را ویران می کند
زیرا مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد ،شما را مصلوب می کند همچنان که می پروراند ،هرس میکند
همچنان که از قامت شما بالا می رود و نازک ترین شاخه هاتان را که در افتاب می لرزند نوازش می کند ،
شما را مانند بافه های جو در بر می گیرد
شما را می کوبد تا برهنه کند
شما را میبیزد تا از خس جدا سازد
شما را می ساید تا سفید کند
شما را می وزد تا نرم شوید
و انگاه شما را به اتش مقدس خود میسپارد تا نان مقدس شوید ، بر خوان مقدس خداوند
مهر چیزی نمیدهد مگر خود را ،و چیزی نمیگیرد مگر خود را
مهر تصرف نمیکند و به تصرف در نمی اید
زیرا که مهر بر پایه مهر پایدار است
هنگامی که مهر می ورزید مگویید(( خدا در دل من است)) بگویید (( من در دل خدا هستم))
مهر خواهشی جز این ندارد که خود را تمام سازد
کلمات کلیدی: همه چیز، دکتر شریعتی
انگاه المیترا به سخن در امد و گفت در باره زنا شویی چه می گویی، ای استاد
و او در پاسخ گفت:
شما همراه زاده شدید و تا ابد همراه خواهید بود.
هنگامی که بالهای سفید مرگ روز هاتان را پریشان میکند همراه خواهید بود.
اری شما در خاطر خاموش خداوند نیز همراه خواهید بود،
اما در همراهی خود حد فاصل را نگه دارید
و بگذارید باد های اسمان در میان شما به رقص درایند.
به یکدیگر مهر بورزید اما از مهر بند مسازید.
بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دو ساحل روح های شما
جام یکدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید.
از نان خود به یکدیگر بدهید اما از یک گرده نان مخورید.
با هم بخوانید و بر قصید و شادی کنید، ولی یکدیگر را تنها بگذارید،
همانگونه که تار های ساز تنها هستند، با ان که از یک نغمه به ارتعاش در می ایند.
دل خود را به یکدیگر بدهید ، اما نه برای نگه داری
زیرا که تنها دست زندگی می تواند دل هایتان را نگه دارد.
در کنار یکدیگر بایستید اما نه تنگاتنگ:
زیرا که ستون های معبد دور از هم ایستاده اند،
و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر نمی بالند.
کلمات کلیدی: همه چیز، دکتر شریعتی
خوشا مردن ،خوشا از عاشقی مردن
هر چه از عشق بگوییم کم وهر که از عشق بگوید باز هم کم
صمیمی تر:
از اعجاز عشق هر چه بگوییم ناگفته ها فراوان می ماند . به بهترین سخن فروزنده اسمان اعجاز عشق ماندگاری است. ماندگاری که سالها در قلبها، در زبانها می چرخد .
پر رنگ و پررنگ تر میشود. نه زن و مرد نه دختر و پسر نه پیر و جوان و بچه تر
همه در برابراعجاز عشق بی رنگند
اری !اعجاز عشق است که حسین به واقع در قلبها یکه تازی می کند به جرئت می گویم در هر قلبی . هر قلبی که ذره ای از معرفت و شناخت را دارا باشد
مبرهن است که با کوچکترین شناختی از حسین و یارانش سر تسلیم فرود می اورد
اری از حسین هر چه بگوییم کم و هر که از حسین بگوید باز هم کم
هدف،وچه زیباست هدف و چه زیبا تر رسیدن به هدف
زیباتر عشق به هدف و عشقبازی با هدف
هدف:رضایت خدا و رسول الله(ص)
اگر دین رسول خدا با کشته شدن من احیا میشود پس ای شمشیر ها مرا دریابید
چه زیبا ، با اندک تاملی می توان در یافت عشق چیست ، زندگی چیست ،هدف چیست
اری!
به جرئت کسی مثل حسین با مرگ عشقبازی نکرد
به جرئت سخت ترین لحظه و تلخ ترین جان ستاندن حضرت عزرائیل، جز این لحظه نبود
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت حیثیت مرگ را به بازی نگرفت
به جرئت اشک عزرائیل در صحرای کربلا خاک را دیوانه کرد
به قداست اشک عزرائیل جبرئیل هم انجا ،ناظر شهادت معصوم ترین ها بود
چه مظلومانه شوکران شهادت تمام وجودت را عطر اگین کرده بود
چه فروتنانه عشق را شرمنده خویش ساختی
چه زیبا نماز عشق در بیابان عشق بر معبود عشق جاری ساختی
چه خواهری ،چه خواهری
چه رسالتی سنگین تر از رسالت زینب
هیچ،
چه رشادتی بالاتر از رشادت ابوالفضل
هیچ،
چه شهامتی بالاتر از شهامت کر
هیچ ،و باز هم هیچ،هیچ هیچ
هیچ چیز یارای برابری با شما را ندارد
زیباترین ها، بهترین ها ، بالاترینها، چه گلچینانه جمع شده اند
در یک زمان ،در یک مکان
کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا
اری ،اری زندگی زیباست،زندگی اتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست
یک سوال:اگر حسین نبود؟ اگر عاشورا نبود؟ما که بودیم وکجا بودیم و چه می کردیم؟
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی، زندگی
به رویم اشک می باری
زمانی اخرین اسمت به رو ی سنگ حک میشد،
به قلبم زنده و مردی
به رو ی سنگ قبرت نوش کردم از محبت های بی پایان و بی حاصل
ندانستم به قلبم سنگ میکارد،به قلبم سنگ میبارد
و زیر باران ای کاش ها ای کاش روز دیگری هم بود
روز دیگری کم بود
وان روز نبودی سنگ ،سنگ قلبت بود
از تو دانستم بودن رسم ماندن نیست
هر بودن پر از رفتن و جای خالی احساس در چشمم
پر از اشک است، پر از احساس بودم
پر از احساس رفتم
شاعر:با اجازتون خودمم
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی، شعر
قلم توتم من است .قلم توتم ماست.
به قلم سوگند،
به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند .
به رشحه خونی از زبانش می تراود سوگند ،
به ضجه های دردی که از سینه اش بر میاید سوگند،
که توتم مقدسم را نمیفروشم.
به دست زورش تسلیم نمی کنم به کیسه زرش نمی بخشم
به سر انگشت تزویرش نمیسپارم،
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم .
چشمهایم را کور می کنم ،گوشهایم را کر می کنم،پاهایم را میشکنم ،انگشتانم را بند بند می برم،سینه ام را می شکافم،
قلبم را میکشم،
حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم،
اما،
قلمم را به بیگانه نمیدهم
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی
خدا یا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه هایی که برای زیستن گدشته است حسرت نخورم
و مرا مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
خدا یا تو چگونه زیستن را به من بیاموز ،
چگومه مردن را خود خواهم اموخت
خدا یا رحمتی عطا کن تا ایمان نام و نان برای من نیاورد
و قوتم بخش نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
خدایا مگذار که ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر مرا با کسبه دین با حمله تعصب و عمل ارتجاع هم اواز کند
خدایا مرا از این فاجعه پلید مصلحت پرستی که چون همه کس گیر شده است و قاحتش از یاد رفته،
بیماری شده است که از فرط عمومیتش هر که از ان سالم مانده باشد بیمار می نماید
رهایی بخش
و اخلاص،اخلاص، یکتایی،یکتویی، خالص شدن برای او ،خالص شدن به روی او
و بودن ادمی به خلوص،
که دوست داشتن اگر به اخلاص رسیده باشد دوست را به دوست همانند میکند!
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی، دکتر شریعتی
ای خداوند به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به دین داران ما دین و به مومنان ما رو شنایی
و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف و به پیران ما اگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما ارده
و به نشستگان ما قیام و به خاموشان ما فریاد و به نویسندگان ما تعهد و به هنر مندان ما درک
و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به مبلغان ما حقیقت و به خود بینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب و به فرقه های ما وحدت و به مردم ما خود اگاهی
و به همه مرم ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت بخش
کلمات کلیدی: دکتر شریعتی، زندگی