هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
دل مجنون

 

حکایتی از شیخ ابوالحسن خرقانی...

و گفت: ما اینجاییم و خدا آنجا و بین ما آتش است.
آتش نمی گذارد دستمان به خدا برسد!
ما اینجاییم و خدا آنجا و بین ما دریاست.
دریا نمی گذارد دستمان به خدا برسد!
گاهی اما برای رسیدن به او ، نه طاعت به کار می آید و نه عبادت.
نه ذکر و نه دعا.
نه التماس و نه استغفار.
تنها بی باکی است که به کار می آید.
بی باکی عبور از آب و بی باکی گذشتن از آتش.
گذشتن از آتش اما نه به اُمید آنکه آتش گلستان شود و تو ابراهیم!
گذشتن از دریا اما نه به اُمید آنکه دریا شکافته شود و تو موسی! 
آتش را به اُمید سوختن، گذشتن و دریا را به اُمید غرق شدن..


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 91/10/29:: 11:1 عصر     |     () نظر