در باب بزرگی بزرگ مردانی چون مصدق سخن گفتن در گنجایش نوشتار کوچکی چون من نیست ولی،
اب دریا را چو نتوانی .....
وی مردی بزرگ زاده با بینش درستی از ایران ان زمان و اقتصادش بود که فکری جز اعتلای میهنش نداشت ودر پس سالها که میگذرد مردان اقتصادی امروزمان تازگی سخنش در مورد اقتصاد غیر نفتی را دریافته اند این که چرا کودتایی بود یا نه؟سخن از طرح نقشه با که بود و اجرا که و نقش مردمی که در 30 تیر1331 شعار بر حفظ مصدق داده و در 28 مردادش چنین بر زمین زدندش نیست. سخن از گزارش گازیوروسکی یا اسناد منتشره روزولت که برای خود بزرگ بینی سخن ها سر داده اند نیست.سخن از مردی است که به گواه نزدیکانش طمع به اب و خاک و نفت ملتش نداشت و و هنگامی که پسرش در احمد اباد برایش میوه ای نو بر برد گفت ایا مردمان ایرانم توان خرید میوه ای چنین دارند و چو بشنید نه، گفت:من هم نمیخورم . نقل است قاضی ای انگلیسی که در لاحه هم به حقانیت مصدق و ایرانش رای داد پس از سالها با دیدن غلامحسین (پسر دکتر مصدق) در ایستگاه اتوبوسی در لندن چو از تبعید به احمد اباد اگاه میشود گفت:این نهایت نمک نشناسی در حق اوست. اگر در هر کجا غیر ایران بودش مجسمه از طلا هم برایش کم بود.در جفا به این مقام بس که در کتاب تاریخ دبستانی ها فقط 1 بار
اسمش رفته و ملی شدن نفت را به حساب دیگران نوشته اند و... . کسی که حتی سفرهای دولتی ،هدایایی که به اشخاص میداد را هم با هزینه شخصی پرداخت میکرد وسخن از مردی است که افسوس تنها گذاشتنش از طرف ایت الله کاشانی در ان برهه خاص تاریخی ،از توده ای که تا توانست دوشید و به وقتش دشمنیش را اشکار کردهمیشه در تاریخی عبرت انگیز با مردمان ایران زمین همگام است. سخن از مردی است که اطرافیانش همه در صف بهترینانند: دکتر حسین فاطمی.دکتر اللهیار صالح. دکتر ید الله سحابی ،مهندس بازرگان و....
روحشان شاد
کلمات کلیدی: