گوته در منظومه ای به نام (قصیده محمد )که در سال 1773سروده است به ستایش محمد و نبوغ خلاق وی می پردازد و بدینسان نضج و تکوین نیروهای بشر دوستانه ومترقی را در کشور المان نوید میدهد.
گوته در ابتدا مصمم بود در باره حضرت محمد درام شکوهمندی بنگارد .
از طرحهای اولیه این درام ،که متاسفانه به مرحله اجرا در نیامد دو قطعه باقی مانده اند .
قطعه اول که قصیده محمد نام دارد در نیایشاین پیشوای مسلمانان است:
هان که این چشمه کوهساران
با فروغ وجد
همانند نگاه اخترانی است که بر فراز ابرها استوارند
فرشتگان مینو سرشت،بین سنگها و بوته ها
صباوت او را پرورانده اند
با طراوت شباب ،از انبوه ابرها بیرون میتراود
به روی صخره ها ی مرمری فرو میریزد
در نقب های ستیغ جبال ،به دنبال ماسه های رنگین روان است
و با گامهای پیشرو پیشوایان چشمه های همزاد را با خود میبرد
قطعه دوم که طبق طرح گوته میبایستی مدخل و سراغاز درام باشد ،سخنانی است که حضرت محمد با خود میگوید :
حضرت محمد تنهاست.
مزارع
اسمان مشحون از ستارگان است
نتوان یافت تاثرات شما را
کیست که به شکوه ها گوش فرا میدهد
کیست که دیده به دیدگان ملتمس میگشاید
عاد ، این کوکب کریم،به این سو میدرخشد ،
خداوندا،ای مولای من،او رحیمانه به من مینگرد
بمان،بمان!ایا نگاهت را از من منحرف میسازی؟
چگونه میتوان وجود نهانی را دوست داشت؟
درود بر تو ای ماه،ای طلیعه افلاک
خداوندا،ای مولای من، تو فروزنده صراط منی
نگذار ،نگذار که من و امتم در ظلمت ضلال فرو مانیم
ای خورشید اذرین،به تو این قلب سوزان را ایثار میکنم
خداوندا ،ای مولای من ، با دیدگان جهان بینت رهنمونم باش
ظلمتی عمیق مرا در بر میگیرد
ایا تو فرو می ایی ای تجلی جلال؟
ای قلب عشق افرین،در اغوش گیر افریدگار را
خداوندا،ای دوستدار عالمیان، ای مولای من
تو خورشید ،ماه و ستارگان،گیتی ،اسمان و مرا افریدی.
به نظر من شکوهمند بود. نظر شما چیه؟
کلمات کلیدی: