• وبلاگ : دل مجنون
  • يادداشت : رحمت از ديد بوالحسن خرقاني
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام
    تو بازي گل يا پوچ که هممون بلديم ؟
    دنيا هر دو دستش خالي بود ؟
    صادقانه بازي نکرد
    ماها همه ؟
    بدنبال گل ، کلي سر کار رفتيم
    هر دو دستش خالي بود اصلا ؛ گلي در کار نبود
    ما همه مسافريم اينه قصه ما ...
    قصه ما ... قصه همون مسافر کوچولوست
    که عاشق گلي تو سياره خودش؛ زادگاه اصليش بود
    بعد براي سفر به اين کره اومد ...

    جالب بود اشتفاده کردم

    منتظر حضورتم

    پاسخ

    سلام. بسيار زيبا بود.من و تو ان دوخطيم اري موازيان به ناچاري... كه هر دو باورمان ز اغاز به يكدگر نرسيدن بود.