سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، خونخواهِ [بحقّ] است و خونخواهی [بحق] را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دل مجنون

سلام. سال 85هم این شعر رو نوشتم براتون،از این ماه تر نجستم:

گوته در منظومه ای به نام (قصیده محمد )که در سال 1773سروده است به ستایش محمد  و نبوغ خلاق وی می پردازد  و بدینسان نضج و تکوین نیروهای بشر دوستانه  ومترقی را در کشور المان نوید میدهد.
گوته در ابتدا مصمم بود  در باره حضرت محمد درام شکوهمندی بنگارد .
از طرحهای اولیه این درام ،که متاسفانه به مرحله اجرا در نیامد  دو قطعه باقی مانده اند  .
قطعه اول که قصیده محمد نام دارد  در نیایشاین پیشوای مسلمانان است:

هان که این چشمه کوهساران
با فروغ وجد
همانند نگاه اخترانی است  که بر فراز ابرها استوارند
فرشتگان مینو سرشت،بین سنگها و بوته ها
صباوت او را پرورانده اند
با طراوت شباب ،از انبوه ابرها بیرون میتراود
به روی صخره ها ی مرمری فرو میریزد
در نقب های ستیغ جبال ،به دنبال ماسه های رنگین روان است
و با گامهای پیشرو پیشوایان  چشمه های همزاد را با خود میبرد

 

قطعه دوم  که طبق طرح گوته میبایستی مدخل و سراغاز درام باشد ،سخنانی است که حضرت محمد با خود میگوید :

حضرت محمد تنهاست.
مزارع
اسمان مشحون از ستارگان است
نتوان یافت تاثرات شما را
کیست که به شکوه ها گوش فرا میدهد
کیست که دیده به دیدگان ملتمس میگشاید
عاد ، این کوکب کریم،به این سو میدرخشد ،
خداوندا،ای مولای من،او رحیمانه به من مینگرد
بمان،بمان!ایا نگاهت را از من منحرف میسازی؟
چگونه میتوان وجود نهانی را دوست داشت؟
درود بر تو ای ماه،ای طلیعه افلاک
خداوندا‍،ای مولای من، تو فروزنده صراط منی
نگذار ،نگذار که من و امتم  در ظلمت ضلال فرو مانیم
ای خورشید اذرین،به تو این قلب سوزان را ایثار میکنم
خداوندا ،ای مولای من ، با دیدگان جهان بینت رهنمونم باش
ظلمتی عمیق مرا در بر میگیرد
ایا تو فرو می ایی ای تجلی جلال؟
ای قلب عشق افرین،در اغوش گیر افریدگار را
خداوندا‍،ای دوستدار عالمیان، ای مولای من
تو خورشید ،ماه و ستارگان،گیتی ،اسمان و مرا افریدی.

به نظر من شکوهمند بود. نظر شما چیه؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/12/13:: 11:41 عصر     |     () نظر

خدا بیامرز بابا بزرگ من مداح بود اونهم چه شعرایی.خیلی از شعرهاش به عبارتی زیباترین شعرهاش در مدح یا مرثیه  امام حسین و کربلایی ها بود.قبلا ازشون یه شعر  در مورد نیمه شعبان نوشتم اینم یه شعر ناز  دیگه:

امشب متزلزل فلـــــــــــک از وقعه فرداست

فردا به زمــــــــــین ایتی از محشر کبراست

امشب بفلـــک بانگ فغان زاهل زمین است

فردا به زمــــــــین چون بدن حجت یکتاست

امشب به فلـــــــک ناله قران حسین است

فردا به زمین شیون و غوغای حسینا است

امشب به خیـــــــــــــام حرم عباس نگهبان

فردا بدن بـــــــــــــی سر او در لب دریاست

امشب چه هـــــــــوایی بود اندر سر قاسم

فردا بدنــــــــــــش نرم سم مرکب اعداست

امشب بــــــــــــــــود اغوش ربابه علی اصغر

فردا گلویـــش پاره چو گل در صف هیجاست

امشب به کـــــــــــمر دامن همت زده عباس

فردا بدن پــــــــــــــــــاره او در کف صحراست

امشب بــــــــــــــــود اماده حبیب از پی یاری

فردا رخ او رنــــــگ ز خون چون گل حمراست

امشب چه شبی کز اثرش خواب حرام است

گویا که شــــــــــــب اخر عمر شه بطحاست

امشب به حــــــــــــرم زینب و کلثوم پریشان

فردا به اسیــــــــــــــــــری ره شام محیاست

امشب بـســـــــــــــر اهل حرم سایه عباس

فردا به ملـــــــــــــا چادر غم بر سر انهاست

امشب به فغان ساکت ثانی به جهان است

فردا متبــــــــــــــــــسم بجزایش بر زهراست


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/10/4:: 3:5 عصر     |     () نظر

 یک شبی روح الامین در ســـدره بود

بانگ لبــــیکی ز حضـــــــرت میشنود

خواست تا بشنــــاسد او را ان زمان

زو نگشت اگـــــــاه در هفت اسمان

از کمال غیــــــــرت او را سر بگشت

بار دیگر گـــــــــــــرد عالم در بگشت

هم ندید ان بنــده را گفت ای خدای

سوی او اخــــــــــــر مرا راهی نمای

حق تعالـــــــــــی گفت عزم روم کن

در میان دیـــــــــــــــر شو معلوم کن

رفت جبــــــــــــریل و بدیدش اشکار

کان زمان میـــــــــخواند بت را زار زار

جبریل امـــــــد از ان حالت به جوش

سوی حضـــــــرت باز امد  با خروش

انکه  در دیـــــــری کند بت را خطاب

تو به لطـــف خود دهی او را جواب؟

گر ز غفلـــــت ره غلط کرد ان سقط

من چو میـــــــــــدانم نکردم ره غلط

تا بدانـــــــــی تو که این ان ملتست

کانچه انـــــــــجا میرود بی علتست

نه همـــــــــــــه زهد مسلم میخرند

هیچ بر درگـــــــــــــاه او هم میخرند


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/9/24:: 11:52 عصر     |     () نظر

خدایا  خواهش  میکنم از تو به جودت که مرا به خود نزدیک سازی و شکرت را به من روزی کنی و ذکرت را به من الهام نمایی.......

مرا به قسمت خود راضی داری ،بر جمیع احوال متواضع سازی ....خدایا نیابم برای گناهم امرزنده ای....

خدایا چه بسیار زشتی مرا نهان کردی و چه بسیار بلای سنگین از من گردانیدی و چه بسیار لغزشی که رهاندی از من  وچه بسیار بدی که دور کردی......

بار  الها که را دارم جز تو که از او خواهم رفع زیانم و نظر در کارم...

و اکنون امدم به تو معبودا  بعد از تقصیر و اسرافم بر خودم عدر خوام و نادم  شکست خورده و گذشت خواه  و امرزش جو و دل نهادم  و با اقرار گریزی جز زان که کردم ندارم......

و مامنی نیست که بدان رو کنم ....

الها ترحم کن به سستی تنم و و باریکی استخوانم  ...

ای کریم   ای رب  تو خود میدانی ناتوانیم را  از بلای کم و عقوبت ناچبز دنیا....

حال چگونه توانم تحمل براوردن بلای اخرتوعظمت بدیهای ان را و ان بلایی  است طولانی و دائمی اقامت وبی تخفیف...

گونه جای گیر شوم در دوزخو امید دارم گذشت تو را  به عزت خود ....

ای نگه دار مومنان   ای نهایت ارزوی عارفان ای دادرس بیچارگان  ای دوست دل راست گویان  ای معبود عالمیان .....

چطور اتشش بسوزاند و او امید فضل و رحمت تو را دارد  یا چگو نه شعله اش در گیرد  و تو میشنوی اواز او را و میبینی

 جایش را  و یا چگونه شراره اتش فرو گیرد  او را  و تو میدانی ناتوانی او را ........

ای ان که نامش دارو  و ذکرش شفا و طاعتش توانگری است رحم کن بر کسی که سرمایه اش امید و ساز و برگش گریه است ..

 ای روشنی هراسندگان در تاریکی ،ای دانای نیاموخته رحمت فرست بر محمد(ص)و ال محمد(ص) و بکن با من اچه اهل انی ...   


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/6/21:: 12:31 صبح     |     () نظر

سحر گه ناگهان امشب مهی از مشرق بطحا

بر امد تا ابد روشـــــــن از او شد صفحه غبری

مهی کز نور او عالــــــم سراسر گشت نورانی

شهی کو مینمایـــــــــــــد سلطنت تا اخر دنیا

مهی چون رخ بـــــر افروزد شود هر نور محو او

شهی چون قد بـــرافرازدنباشد اسمی از دنیا

مهی کز نور او بگـــــــــــرفت یوسف چهره زیبا

شهی در تحت فـــرمان همایونش بود عیسی

 

مهی کو چهارده نـــــــــــــور مجرد را بود خاتم

شهی کو  پانزده شــــــعبان قدم بنهاد در دنیا

اگر چه از نظر غــــــــــــــائب بود ان حجت قائم

ولی ظاهر وجـــــــــــــــود او شود امروز یا فردا

زند با تیشه عــــــــــدل و عدالت  ریشه بدعت

کند تجدید اعمـــــــالی که بی مورد  نمائیم ما


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/5/5:: 2:50 عصر     |     () نظر

بالا خره صدا و سیما با تمام فشار هایی که به حق یا نا حق بهش وارد میشد مقابله کرده و مناظره دو کاندیدا رو به نمایش گذاشت . این یک گام مثبت برای صدا و سیما و یه قدم رو به جلو برای شناخت کاندیدا توسط مردمه. با این مناظره اول که من دیدم اگه تا به حال فکرم بر این بود که دو نفر از اقایان به مرحله بالا میرسن و انتخابات دومرحله میشه ،الان نظرم به اینه که هر چهار کاندیدا شانس نشستن بر صندلی ریاست رو دارن . به قول اقای کروبی داشتن برنامه خوب ضمانت رو به جلو حرکت کردن نیس بلکه عمل به قانون و برنامه است که موجب سربلندی بیشتر میشه. منم مثل همه منتظرم تا مناظره های دیگه رو ببینم و نظر نهایی رو راجع به ارجح ترین اعلام و در صندوق بریزم. امیدوارم هر که ، که این بار بسیار سنگین رو به دوش میگیره بتونه از خواسته های مردم حقیقت هایی رو بسازه که با رویا بینی تا به حال بهش فکر کردن . به نظر اهالی فن کسی تو این دوره رییس میشه که بتونه در مناظره ها برنده باشه و حرف دل مردم رو بزنه. و ای خدا روزی رو ببینیم که بیشتر از الان حرف و عمل مسئولین یکی بشه . به شخصه معتقدم که برنامه های جدید خوبه اما از همه چیز مهمتر اقدام به قانونیه که هست.

با ارزوی سلامتی برای این دلسوزان این چهار نفر و همه عزیزان ایرانی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/3/13:: 12:50 صبح     |     () نظر

بگذار تا بگـــــــــــــریم  چون ابر  در بهاران              کز سنـــــگ نالـــه خیـزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی کشـــیده باشد              داند که سخــت باشد ،قطع امیـدواران

بگذاشـــــــــتند ما را در دیده اب حسـرت               گریان چو در قیامت  چشم گناه کاران

چندین که بر شمردم ، از ماجرای عشقت              اندوه دل نگفتــــــــــم الا یک ار هزاران

چنــــدت کنم حکا یت  ،شرح اینقدر کفایت              باقی نمیتوان گفت الا به غمگسـاران


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد حسین ساکت 88/3/7:: 1:45 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >